سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مولفه های آزادی و استقلال دراندیشه امام خمینی ره

 

مولفه های آزادی و استقلال در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)

تهران- ایرنا- امام خمینی(ره) به 2 عنصر «آزادی» در مسایل داخلی و «استقلال» در مناسبات خارجی توجه ویژه ای می کردند؛ ایشان ظهور اراده ملی، خوداتکایی و نداشتن وابستگی به قدرت های دیگر را از مظاهر و نمادهای دستیابی به این آرمان ها می دانستند و بر توسعه سیاسی، فرهنگی و تقویت بنیه اقتصادی کشور تاکید داشتند.

نفوذ و استیلای بیگانگان و چپاول و غارت ثروت های خدادادی کشورمان سبب شد تا ملت به پا خاسته ایران، استقلال و آزادی را چون هدفی متعالی برای خویش ترسیم و با رهبری های هوشمندانه امام خمینی(ره) در برابر رژیم پهلوی صف آرایی کنند. در حقیقت وابستگی سران حکومت به دولت ها و ابرقدرت های شرق و غرب یکی از ضعف های این رژیم محسوب می شد که از عوامل نبود استقلال و آزادی در کشور بود.

رژیم پهلوی با شعار اعطای آزادی و به منظور عوام فریبی و تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی به رواج برخی از هنجارشکنی ها و بی بندو باری ها در جامعه پرداخت که بسیاری از آنها نه تنها برای بخش قابل توجهی از مردم خوشایند و قابل قبول نبود، بلکه مغایر با ارزش های مردم ایران بود و بنابراین با توجه به چنین شرایطی زمینه های اعتراض مردم و روحانیان فراهم شد و آنها با شعارها و آرمان هایی چون «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تا تحقق پیروزی انقلاب اسلامی از پا ننشستند.

امام خمینی(ره) معمار بزرگ انقلاب که همواره در برهه های حساس و سرنوشت ساز، هدایت گر و راهنمای موج و حرکت انقلاب بودند، تحقق استقلال و آزادی کشور را تنها راه رهایی از یوغ استعمار می دانستند و بزرگترین رهاورد انقلاب اسلامی را دستیابی به این 2 هدف قلمداد می کردند.

گروه اطلاع رسانی ایرنا در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به بررسی و محوربندی سخنان امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در خصوص استقلال و آزادی اقدام کرده است که در شرایط کنونی می تواند به عنوان یک نقشه راه برای تمام افراد جامعه و به خصوص نسل جوان استفاده شود تا با درکی صحیح از این 2 گنجینه گرانبها در مسیر حفظ و حراست از آنها بکوشند.

اینک سخنان معمار بزرگ انقلاب را درباره اهمیت وجود آزادی و استقلال در کشور از نظر می گذرانیم: 

**آزادی در کلام امام خمینی(ره) 
- شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید. اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش، مالش، جانش و نوامیسش خلق فرموده و امر فرموده است، مسلط است انسان؛ آزاد است انسان؛ هر انسانی در مسکن آزاد است. در مشی آزاد است. اسلام اینقدر با آزادی ها موافق است؛ اسلام، ارتجاع سیاه است؟ علمای اسلام که از خودشان چیزی ندارند، ما که خودمان حرفی نداریم، ما هر چه می‏گوییم «قالَ رسولُ‏اللّه‏» می‏گوییم، رسول‏اللّه‏ هم «قالَ‏اللّه‏» می‏فرماید. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد1) 

- دستگاه جبار که برای احدی از افراد ملت آزادی قایل نیست و سال ها سلب آزادی از ملت را وسیله مقاصد خود قرار داده است، گمان کرده به اسم آزادی بانوان می‏تواند ملت مسلمان را اغفال کند تا مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند. من به شما ـ ای ملت مسلمان ـ کرارا اعلام خطر کردم و می‏کنم! روحانیت و اسلام در معرض خطر است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد1) 

- شماها می ‏دانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد، وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید و اگر 10 روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید، جرایم شما برملا خواهد شد؛ قدرت آزادی دادن ندارید «و الخائن خائف». سلب آزادی مطبوعات و دیکته کردن سازمان به اصطلاح امنیت، سند عقب‏افتادگی است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد2) 

- این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرموده‏اند؟! مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه «اعطا کردیم آزادی را» این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا به مردم آزادی داده، اسلام آزادی داده، قانون اساسی به مردم آزادی داده است... آزادی اعطایی این است که می‏بینید. آزادی اعطایی که آزادی ـ حقیقتاً ـ نیست، این است که می‏بینید. برای این است که مردم را اغفال کنند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد3) 

- الان ما نه استقلال داریم، نه آزادی داریم، نه به هیچ وجه مردم آزادند، نه مطبوعات آزاد هستند. الان هم آزاد نیستند؛ الان هم حکومت نظامی نمی‏گذارد حرف ها را بزنند. این مطبوعاتی که الان خودشان هم می‏گویند: ما آزاد هستیم، خوب بنویسند که شاه این کارها را دارد می‏کند. چرا نمی‏نویسند؟ شما در همه مطبوعات که بگردید، این کلمه نیست که آن کسی که این جرم ها را دارد مرتکب می‏شود، آن عبارت از شخص شاه است[او] از اول تا حالا این جرم ها را مرتکب شده است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد4) 

- حکومت اسلامی مبنی بر حقوق بشر و ملاحظه آن است. هیچ سازمانی و حکومتی به اندازه اسلام ملاحظه حقوق بشر را نکرده است. آزادی و دموکراسی به تمام معنا در حکومت اسلامی است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد5) 

- در یک رژیم اسلامی، آزادی ها صریح و کامل خواهند بود. تنها آزادی هایی به ملت داده نخواهد شد که برخلاف مصلحت مردم باشد و به حیثیت فرد لطمه وارد سازد. حمایت عظیمی که ملت از چند ماه پیش از ما به عمل می‏آورد نشان می‏دهد که مردم به قدر کافی افکار ما را درک کرده و متوجه آینده شده‏اند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد5) 

- اسلام دین آزادی و آزادگی است و بدیهی است مطبوعات اسلامی نیز مطبوعات آزادی خواهند بود. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد6) 

- آقایانی که اسم از «آزادی» می‏آورند چه آقایانی که داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهای دیگری که فریاد از آزادی می‏زنند، اینها آزادی را درست بیان نمی‏کنند یا نمی‏دانند. در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هرکس برخلاف قوانین برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملت هم هرچه دلش می‏خواهد بگوید. آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. مملکت ایران مملکت اسلامی است و قوانین ایران قوانین اسلام است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد7) 

- آزادی در حدود قانون باید باشد. قوانین اسلام را باید در چهارچوب قوانین اسلام، قانون اساسی، بیان آزاد و بحث آزاد ملاحظه کرد. این اشتباهی است که می‏کنند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد7) 

- آزادی یک امانت الهی است که خداوند نصیب ما کرد؛ آیا این امانتی که خدای تبارک و تعالی به ما داد و ما را آزاد کرد با این آزادی چه می‏کنیم؟ آیا آزادی را صرف صلاح ملت و اسلام می‏کنیم؟ یا آزادی را صرف جهاتی که برخلاف مسیر نهضت و برخلاف رضای خداست؟(صحیفه امام خمینی(ره) جلد8) 

- شما آزادید؛ آزادی را صرف کنید در صلاح ملت در صلاح کشور و آزادی برای این نیست که هرکس هر کاری می‏خواهد بکند. قاچاق‏فروشی بکند، گرانفروشی بکند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند؛ جهات مقررات ملی و دولتی و اسلامی را ملاحظه نکند. معنای آزادی این نیست. آزادی در حدود مقررات است. مقررات را باید حفظ کرد. کسی نباید به شما تعدی بکند؛ شما آزادید و فردی حق ندارد شما را محدود کند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد8) 

- اما آن آزادی که آنها می‏خواستند و زمان رضاخان و پسرش می‏خواستند و خصوصا زمان دومی، آن آزادی نبود، آن تباه کردن ملت بود. آنجا هم شما آزادی را 2 قسم کنید؛ یک آزادی مطبوعات و رادیو و تلویزیون و عرض می‏کنم که، قلم ها، گفتارها، خطابه‏ها و اینها که در راه مصلحت ملت و در راه مصلحت کشور انجام می‏گرفت، تمام آنها سانسور بود، هیچ آزادی نبود. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد10) 

- ما اگر بخواهیم مستقل باشیم باید نخست افکارمان را مستقل کنیم، یعنی از آزادی فکری[آغاز کنیم]یک آزادی خارجی هست که کسی به آن تعرضی نکند، حالا چنین آزادی هست، اگر بگذارند. اما آزادی فکری این است که انسان در فکرش آزاد و بدون اینکه متمایل به یک طرف باشد فکر کند در مسایل علمی هم همینطور است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد11) 

**استقلال در بیانات امام خمینی(ره) 
- علما با استقلال مخالف نیستند؛ مذهب علما استقلال است. دین اقتضا می‏کند، بگوییم. ما وسیله نداریم؛ مطبوعات دست ما نیست؛ علما را بد معرفی کرده‏اند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد1) 

- ما می‏گوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را می‏خواهیم؛ ما به شماها نصیحت می‏کنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیات حاکمه بر مسلمین به اصطلاح، هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را حفظ کنید از تبعیت دست بردارید، دستتان را برای چهار دلار دراز نکنید. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد1) 

- باید کوشش کنید آنچه را از دست داده‏اید در طول مدت حکومت های دست‏نشانده که مهمتر از همه استقلال روحی است که لازمه‏اش احساس حقارت در برابر حکومت های جور است، باز یابید. لازم است حوادثی که در ممالک اسلامی با دست عمال استعمار می‏گذرد بررسی دقیق کنید و بعد از تجزیه و تحلیل، ملت ها را از نتایج فاسده آنها مطلع نمایید. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد2) 

- در همه حال، شعار ما قطع ایادی اجانب راست و چپ از سر کشور است؛ زیرا رشد، استقلال و آزادی با وجود دخالت اجنبی از هر جنس، مسلک و مکتب در هر امری از امور کشور، اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی خواب و خیالی بیش نیست و هر فرد در هر مقامی و به هر صورتی اجازه دخالت اجانب را در وطن عزیز ما، چه با صراحت و چه به وسیله طرح هایی که لازمه‏اش ادامه تسلط اجنبی یا ایجاد تسلط تازه‏ای باشد بدهد، خائن به اسلام و کشور است و احتراز از او لازم است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد3) 

- استقلال هم در منطق شاه یک چیز دیگر است: یک مملکتی که همه چیزش پیوسته به‏غیر است، یک مملکتی که به تمام ابعادش وابسته است و ایشان وابسته‏اش کرده است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد4) 

- ثبات تابعِ قدرتمندی و استقلال است و ما قدرتمندی و استقلال می‏خواهیم. قدرتمندی به این است که نظاممان را از گرفتاری‏ای که آمریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم و یک نظام متکی بر ملت ما ایجاد بکنیم نه یک نظامِ متکی بر مستشارهای آمریکا و استقلال مان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم نه یک مملکتی که همه چیز آن در دست دیگران است تا به واسطه این، مملکت ما ثبات پیدا بکند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد5) 

- عمده این است که فرهنگ یک فرهنگ متحول بشود؛ یک فرهنگی که از آن غربزدگی بیرون بیاید. همه چیزمان باید اینطور بشود. استقلال فکری و باطنی، داشته باشد. علاوه بر اینکه استقلال باید داشته باشد و کسی در فرهنگ دخالت نباید بکند، باید استقلال فکری داشته باشد؛ خودش مستقل، آزاد و روی پای خودش باشد. اینطور نباشد که توجهش به این باشد که غرب چه می‏کند، ما هم دنبال او؛ آنها چه می‏گویند، ما هم دنبال او. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد9) 

- ما باید استقلال فکری داشته باشیم. ما باید پیوند فکری مان را از غرب جدا کنیم. اگر بخواهیم خودمان زندگی بکنیم، خودمان مستقل باشیم، پیوند به آنجا نداشته باشیم. باید استقلال فکری پیدا بکنیم، استقلال فکری به این است که هیچ چیزمان مربوط به آنها نباشد. همه چیزمان مستقل باشد. افکارمان مستقل باشد. رادیوی مان مستقل باشد. تلویزیون مان مستقل باشد. سینمای مان مستقل. جدا بشود از آن مسایل غربی، خودمان جدا برای خودمان یک زندگی داشته باشیم. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد9) 

- تا این ملت از این غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمی‏کند. تا این نویسنده‏های ما کتاب هایشان به این وضع است که هر مطلبی که مال خود ما هم هست وقتی بخواهند بیان بکنند استشهاد به قول فلان خارجی می‏کنند، فلان غربی می‏کنند تا از این وابستگی شماها در نیایید، استقلال پیدا نمی‏کنید. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد9) 

- اگر مملکت بخواهید، یک مملکت مستقل برای خودتان باشد، باید این تحولات حاصل بشود. یک فرهنگ استعماری برگردد به یک فرهنگ استقلال، مستقل. همه چیز باید عوض بشود. مغزهای استعماری برگردد به یک مغزهای مستقل. تا این نشود، ما نمی‏توانیم به آن پیروزی نهایی برسیم. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد10) 

- استقلال مغزی شرط نخست استقلال است. استقلال فکری شرط اول استقلال است که ما فکرهایمان را عوض کنیم. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد11) 

- هیچ ملتی نمی‏تواند استقلال پیدا بکند الاّ اینکه خودش، خودش را بفهمد. مادامی که ملت ها خودشان را گم کردند و دیگران را به جای خودشان نشاندند، استقلال نمی‏توانند پیدا کنند.(صحیفه امام خمینی(ره) جلد12) 

- استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می‏گیرد و ساده‏اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بی‏جهت و اتفاقی نیست که هدف اصلی استعمارگران، هجوم به فرهنگ جوامع زیرسلطه است. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد15) 

- نکته هم معلوم است که جمهوری اسلامی بنا دارد بر اینکه استقلال خودش را حفظ کند و دست دیگران، جهان خواران و آنهایی را که وابسته به آنها است از کشور خودش قطع کند و جمهوری اسلامی آرزو دارد که تمام کشورهای اسلامی، تمام حکومت هایی که بر کشورهای اسلامی سلطه دارند و ـ به اصطلاح ـ حاکم هستند، آنها هم از این خواب گران برخیزند. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد15) 

- ما باید با تمام وجود به استقلال فرهنگی برسیم که استقلال فرهنگی پایه و اساس کشوری آزاد و مستقل است. استادان عزیز باید خود این اعتقاد را بیابند که تنها فرهنگ ایران اسلامی است که نجات بخش کشور و ملت ما می‏باشد. (صحیفه امام خمینی(ره) جلد17) 

*گروه اطلاع رسانی 
خبرنگار: فاطمه مهدوی**انتشار دهنده: شهربانو جمعه 
پژوهشم**9128**2059**9131 
*ایرنا مقاله کانالی برای انعکاس مقاله های اندیشکده ها - پژوهشکده ها - دانشکده ها - مراکز تحقیقاتی و رسانه های ایران وجهان* 
IRNAARTICLE@

انتهای پیام /* 

 

 




ادامه مطلب

[ جمعه 97/4/15 ] [ 5:17 عصر ] [ اعظم جلیلی ]

هشدارهای امام خمینی ره درمورد اشرافی گری دولت مردان

 

هشدارهای صریح امام(ره) به دولتمردان درباره اشرافی‌گری

خبرگزاری تسنیم: امام خمینی(ره) که خود بنیانگذار این نظام بوده است همیشه در صدر هشداردهنگان نسبت به خطرات اشرافی گری مسئولان نظام اسلامی بوده و با صراحتی مثال زدنی این خطرات را گوشزد می‌کردند.

  • 04

به گزارش گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، مذمت خوی کاخ نشینی و اشرافی‌گری یکی از این تهدیدات بوده است که سخنان امام پر است از هشدار نسبت به آن. برای جلوگیری از گسترش خوی اشرافی گری در میان مسئولان،‌ ضروری است که همواره آن سخنان بازخوانی شود تا یادمان نرود بلای اشرافیت و کاخ‌نشینی چه تهدیداتی را متوجه این ملت و کشور می‌کند.

آنهایی که در کاخ‌ها هستند سعادتمند نیستند

ما وقتی که ملاحظه می‌‏کنیم و سعادت‌ها را سنجش می‌‏کنیم، می‌‏بینیم که سعادتمند‌ها آنهایی بودند که در کوخ‌ها بودند. آنهایی که در کاخ‌ها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخ‌ها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخ‌ها پیدا نمی‌‏شود.

...طبع قضی? کاخ ‏نشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمی‌‏تواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کرده ‏اند، آنهایی که زحمت کشیده ‏اند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه داده ‏اند در هر رشته ‏ای، این کوخ ‏نشینان بوده ‏اند. طبع کاخ ‏نشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.( 01/01/1362)

کاخ نشینی خوی کاخ نشینی می‌آورد

ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ ‏نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می‌‏خواهد، در جامع? ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ ‏نشینی به پایین بکشید، خود کاخ ‏نشینی این خوی را می‌‏آورد، ممکن است که در بین آن‌ها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخ‏نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه‏‌ها و پشت جبهه‏‌ها، این کوخ‏نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخ‏نشینی و خوی اینکه توجه به کاخ‌ها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخ‏نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.( 01/01/1362)

روزی که رئیس جمهور به کاخ‏ نشینی توجه بکند روز انحطاط او و اطرافیانش است

آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتح? دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ ‏نشینی بیرون برود و به کاخ ‏نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌‏شود. آن روزی که مجلسیان خویکاخ‏نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزند? کوخ‏نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ( 01/01/1362)

یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد

من شما طبق? گودنشینان را از آن کاخ‏نشینان بالا‌تر می‌‏دانم؛ اگر آن‌ها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتی که در انقلاب می‌‏دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشین‌ها از آن منزل محقر خرابه بیرون می‌‏آمد و می‌‏گفت که ما با بچه‏‌هایمان صبح که می‌‏شود می‌‏رویم برای تظاهرات، [مباهات می‌‏کردم]. یک موی شما بر هم? آن کاخ‏نشین‌ها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که می‌‏توانستند می‌‏کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند می‌‏کنند، یک موی شما بر هم? آن‌ها ترجیح دارد؛ بلکه مقایس? یک موی شما با آن‌ها نباید صحیح باشد.(سخنرانی در حسینیه جماران)

تو که می‌‏گویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟

ملت عدالت می‌‏خواهد، اتاق بزرگ نمی‌‏خواهد. ملت وزارتخانه می‌‏خواهد، وزارتخان? اسلامی، نه آن وزارتخان? کاخ دادگستری، کاخ نخست‏وزیری، کاخ وزارتِ مالی، هی کاخ! کاخ مال ملت است. این تزییناتی که الآن در این کاخ‌ها موجود است، علاوه بر اینکه بسیاری‏اش یا بعضی‏اش از محرّمات است و حتماً باید دولت توجه کند به آن، دولتی که می‌‏گوید دولت اسلامی است ـ و هستند ـ نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده‌‌ همان طوری که در زمان محمدرضاشاه خان بوده است حالا هم‌‌ همان فرم باشد. پس شما چکاره‏اید! تو که می‌‏گویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ما یکی‏یکی باید بگوییم؟ دانه‏دانه باید بسپاریم؟ این‌ها باید اصلاح بشود و شما‌ها ـ من می‌‏دانم ـ مسلمانید ـ من هم? افراد این‌ها را بعضی‏شان را می‌‏شناسم، بعضی‏شان را هم معرفی کرده‏اند به من ـ این‌ها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیف‏النفسند! می‌‏ترسند که مبادا یک وقت میهمانی از اجانب بیاید در کاخ دادگستری یا در کاخ نخست‏وزیری و آنجا ببیند که یک [محیط] محقری است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟!(15/12/1357)

تعدیل کنید خودتان را!

دولت‌ها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده‏های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده‏های کذا باشد و مبلهای کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غار‌ها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخهای نخست‏وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی‌‏توانید اصلاح کنید. (15/12/1357)

روحانیت متعهد، به خون سرمایه ‏داران زالو صفت تشنه

روحانیت متعهد، به خون سرمایه‏ داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آن‌ها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده‏اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به‌‌ همان شیو? زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده‏اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته‏اند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف می‌‏کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده‏اند و با قناعت و بزرگواری زیستند. (منشور روحانیت)

ملت آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند

ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبق? متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»‌ها و «سلطنه»‌ها و «سلطنتی»‌ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه‏دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی‏اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می‌‏ماند. آن روزی که هر یک از شما‌ها را ملت دید که دارید از مرتب? متوسط می‌‏غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‌‏خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می‌‏دهند، آنکه رئیس جمهور است، آنکه مجلس هست، مجلسی هست، هم? این‌ها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبق? متوسط به طبق? بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد. (سخنرانی در حسینیه جماران)

مسئولین از طبقه مرفه نباشند

ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبق? تحصیلکرد? متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‏داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفه‌مند. (بخشی از وصیت نامه)

سرچشم? هم? مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد

سرچشم? هم? مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آن‌ها باشد. و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌‏دانند که آنجایی که زندگی می‌‏کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌‏کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می‌‏کنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و این‌ها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزش‌ها را به قدرت می‌‏دانستند، تمام ارزش‌ها را به قدرت مالی می‌‏دانستند، به قدرتهای دیگر می‌‏دانستند، در مقابل قدرت بالا‌تر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.

این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی‌‏شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آن‏ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آن‌ها، از باب اینکه می‌‏دیدند آن‌ها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم می‌‏کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه‏ای بزند، مقابل او لنگ می‌‏انداختند و همه جور تواضعی می‌‏کردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواست 


 




ادامه مطلب

[ یکشنبه 97/4/10 ] [ 12:48 عصر ] [ اعظم جلیلی ]